دومین سال مخملی مامان
زمستون سرد 88 شروع شد و روزهای برفی زمستونی رو باشب یلدا در کنار مهربان گلم آغاز کردیم.ماهم بخاطر مهربان جون زیاد بیرون نمیرفتیم تا خدای نکرده مریض نشه.شیرین زبونی های مهربان جونم حسابی مارو سرگرم داشت و زمستون سرد رو برامون گرمتر از همیشه می کرد. خدایا شکرت .حالا دیگه کلمات بیشتری رو ادا میکرد و مفهوم صحبتاش رو به خوبی می رسوند . بالاخره به انتهای فصل سرد رسیدیم و ما در انتظار بهاری رنگارنگ .دومین سال تحویل مهربان جون رو درعروس شهر های ایران یعنی رامسر زیبا جشن گرفتیم .خوب یادمه که 27 اسفند سفرمون شروع شد و تا 2 عید رامسر بودیم . لب دریا و جنگلای بسیار زیبای رامسر که مشهورن. بعدشم که رفتیم گرگان دیدن اقوام و دوستان .در کل عید بارونی بود ولی بازم خوش گذشت.
مهربان شیطون بلا که کلاه حموم سرش کرده
وقتی مهربان کنجکاو میشه
اینم از سفر تهران برمیگشتیم تو راه بابا جونت برات خریده . جلسه دفاع پایان نامه دکتری بابا رفته بودیم تهران
این کلاه رو هم خیلی دوس داشتی
این لباس خوشکلت رو مادر جون برات هدیه آورده بود البته همراهش کلاه داشت که نذاشتی سرت جیییییییییییگر